بازآفرینی دیگرگون
جنگ باز هم تکرار مي شود در "شرح بر آن نقاش" با خاطراتي که مي آيند .و تکرار رنج ايراني از اين که "قرن هاست در واقعيت و خيال، غنايم را تقسيم کرده اند: جواهر و خانه و باغ و شهر و نفت و زن" و نشان دادن واکنش هاي احتمالي خواننده که "بايد رفت ميداني که وظيفه است" و يا "يک بار ايستاد و مغلوبشان کرد" و ....
اين اشاره هاي قوي در داستان جمعه عصر هاي مبتذل به گونه اي ديگر تکرار مي شود. با چاپ کتاب، تهمت سفارش نويسي، تماس از وزارتخانه، احتمال همکاري، .... بري دانستن خود از حرف هاي ياوه گويان و.... و داستاني که در عمق زندگي و روح عاشقانه يک تاهل سنجيده شده، تمام مي شود. و تو فکر ميکني که در زندگي شخصي ات چه چيز حاکم است؟ و فکر ميکني، مثل قهرمان اين داستان، تا انتخاب کني که در کدام جهت زندگي ات را پيش ببري....
دغه¬غه حسيني تنها اشاره به جنگ و سياست و... نيست. او به کنايه از شاعري مي نويسد که سه شهرستاني به ديدنش مي روند. بزرگي که از شدت بيماري قند ، يک پايش را از زانو قطع کرده اند و بازهم اشاره اي به سياست با سوال ذهني "ميخواستيد پايتخت استان بشويد، شديد؟" و ياد آوري دوربين شکسته، بانک و... و امروز که هر کس از کتاب محمد حسنيي مي نويسد، در معرفي يا نقدش صريحاً به شاملو اشاره ميکند.
داستان ها زود تمام مي شوند. همه چيز کوتاه است. جمله ها، اتفاقات، اشاره ها، و... حاشيه روي ها اندک است. اصل آن چه لازم است، گفته مي شود و ذهنت درگير مي ماند و داستان را هر طور که بخواهي مي تواني تمام کني... ادامه دهي... خودت زندگي اش کني... فراموش کني... گذشته ها را به ياد آوري و... و در هر صورت ظاهري روان با اشاره هاي بسيار در فضايي عميق تر از آن چه مي نمايد.
و گاهي فکر ميکني که داستان خوانده اي يا تنها يک نامه. نامه اي گويا که حادثه هاي پياپي را برايت زنده کرده است. و البته از برنده اي در بنياد گلشيري و مهرگان انتظاري بيش از اين مي رود. حسيني با نگاه امروزي حوادث گذشته را بازگو ميکند. کوتاه، با جمله هاي 2 يا 3 جزئي که زود تمام مي شود و در انتها گاهي تو آغاز مي شوي. و يا خاطراتي که اکنون در اين کتاب ثبت شده اند. همان طور که خودش مي گويد: "در دنيايي که همه چيزش مي خواهد نبودن تو را ثابت کند، کافي است جايي چيزي از تو را به نمايش گذاشته باشند تا باز کشيده شوي آن جا."
نشر ثالث - چاپ اول :1388
قيمت: 1800 تومان
<< Home