بی یا

داستان ها، و یادداشت های محمد حسینی

پنجشنبه، آبان ۰۷، ۱۳۸۸

نمي توانم به تو فکر نکنم سيما

اسدالله امرايي
اعتماد 7/8 /88
عيساي مسيح رسيد و گفت؛ نخستين سنگ را کسي پرتاب کند که خود شرمسار گناهي نباشد، «حقيقت قضيه گاليله» را امه ريشارت در سال 2007 نوشته و دکتر محمد مجلسي به همت دنياي نو منتشر کرده. ماجراي گاليله آنقدر تکرار شده که شايد نيازي نباشد بگوييم که بود و چه کرد. فقط ظاهراً هنوز حقيقت قضيه نه بر ما که بر ديگران هم گشوده نشده. براي همين است که قرن ها بعد از درگذشت گاليله که سخن خود را «زير پا گذاشت» درباره اش مي نويسند. از اول کساني که جان بر سر سخن گذاشتند، سقراط بود که با خونسردي و متانت به تمام اتهام ها پاسخ گفت و آنها را به سوي خود متهم کنندگان بازگرداند. سقراط اعلام کرد که از مرگ هيچ باکي ندارد، اما مرگ وي لکه ننگيني بر چهره آتن بر جاي خواهد گذاشت. اول سنگ بر پاي او آمد که مي انديشيد. شوکران سهم او بود. سهمي تلخ و مرگبار که به نامش ثبت شد و وارد فرهنگ سياسي و اجتماعي شد. «شوکران شيرين» مجموعه يي از داستان هاي طنز جهان است که با همکاري دوستان گرد آورده ام، از عبدالله کوثري، مژده دقيقي، صفدر تقي زاده گرفته تا مهدي غبرايي، محمد حسن سجودي و مهسا ملک مرزبان. از دست ندهيد که بايد منتظر نوبت چاپ پنجمش باشيد. انتشارات مرواريد باني خير ماجراست. حالا که بحث گاليله و سقراط داغ شده «اعترافات يک عکاس» هم توي کيف دوربينش است، لابد دو روز ديگر کتاب اعترافات يک گرافيست و بعد هم اعترافات يک کاريکاتوريست منتشر مي شود. موضوع اين رمان عشق يکسره عکاسي است به يک زن. عکاس با دوربين مي افتد دنبال زن و زن مي شود يک سوژه عکاسي. يک شيئي. انتشارات روشنگران و مطالعات زنان هم ناشرش. اما نويسنده اش بنفشه حجازي است که بيست و چند کتاب دارد. اسم يکي شان هم «من اعتراف مي کنم» است. همشهري آقاي کروبي است، مجموعه داستان «نمي توانم به تو فکر نکنم سيما» نوشته محمد حسيني سرانجام به همت نشر ثالث منتشر شد. مثل خيلي از سرانجام هاي ديگر. داستان نمي توانم به تو فکر نکنم سيما نخستين داستان مجموعه است. اين تک داستان و داستان هاي ديگر نه از اتفاق که از سر شعور نويسنده، تنه به برخي از وقايع اخير مي زند و ذهن مخاطبش را درگير مي کند. هرچند داستان است و لايه هاي نهان دارد. در داستان سيما به سيمايي اشاره مي شود که رفته است و خوراک تبليغاتي شده. در براي بعد حکايت ديدار سه دانشجوي شهرستاني با يک شاعر است که نامش برده نمي شود. اما هر اشاره يي بلافاصله ذهن آموخته را به يک جا سوق مي دهد. هزاران هزار دهکده و زن هست، اما اينجا وقتي گفته مي شود دهکده، فقط يک نام به ذهن مي رسد و زن يک زن که با آينه و درخت و خاطره و خنجر تداعي مي شود. محمد حسيني پيشتر «آبي تر از گناه» را نوشته بود که برنده جايزه گلشيري و مهرگان شد. «قصه هاي پريوار و داستان هاي واقعي» کامران محمدي به همت انتشارات ققنوس منتشر شد. اين روز دوازدهمي است که بيکار شده ام. حسابش کامل دستم است. درست 12 روز پيش بود که مدير داخلي شرکت، آن نامه را دستم داد. حالا 12 روز گذشته است. يادم نمي رود، هيچ وقت. توي ذهنم پيچيد؛ «حالا به پري چه مي گويي؟» گفتم؛ «پري دست هايت چرا اين طور شده؟» پري دست هايش را پشتش پنهان کرد. دست هاي پري پوست پوست شده بود. قايق، زير ترمه، روي سنگ، تنها سه روز، اگر شبي از شب هاي زمستان سربازي و شال چهل و پنجم از جمله داستان هاي مجموعه است. مجموعه داستان «سلام آقاي ونسان» را رضا خاکي نژاد نوشته و نشر چشمه منتشر کرده. «نوک چاقو را که فرو کرد، پوست هندوانه مثل بغضي کهنه ترقي کرد و ترکيد. تخمه هاي سياه، انگار چشم هايي جادو شده که هنوز به روشنايي خو نکرده اند، براق و لزج، از گوشت زبر و قرمز هندوانه فاصله گرفتند.» جداً هوس نکرديد بخوريد، البته به قول همشهري هاي ما کسي که در زمستان هندوانه بخورد، زانويش از سرما مي لرزد. کدام هندوانه را خوردي آقاي ونسان که نقاشي به اين خوبي مي کشيدي و گوش خودت را بريدي، رضا خاکي نژاد از روزنامه نگارهاي قديمي است که عرصه داستان را هم آزموده است.