ادبيات چيز ديگري است/ در نكوهش ترويج ديگرنمايي نوشته ها
آنچه به داستانهاي «عامهپسند»، صرفنظر از اينكه عنوان دقيقي هست يا نيست، مشهور شده است، بيهيچ تعارفي به سطح ميانمايه، كممايه و بيمايه جامعه مربوط است، خواه وابسته اين سطح، خواننده اين آثار باشد، خواه نويسنده آنها. البته نبايد تصور شود توصيهاي بر، يا حتي موافقتي با، حذف اين آثار دارم. تمام سطوح جامعه حق دارند آنچه را دوست دارند، بنويسند يا بخوانند، اما اين ناقض سطح نويسنده و خواننده اين آثار نيست و دليل نميشود جايگاهي به جز آنچه دارند، برايشان متصور شد. معيار داستان و داستاننويسي نه فقط در ايران كه در جهان و نه فقط در روزگار حاضر كه از ابتداي پيدايش، اين نوع كتابها نبودهاند، اگرچه در همه فرهنگها حضور داشتهاند. البته ميزان فروش به هيچوجه ملاك تشخيص سطح آثار نيست. اگر آمار بساماني در دست بود، چه بسا ميشد نام «بوف كور»، «همسايهها» و «سنگ صبور» را در فهرست پرفروشترين كتابهاي سرزمينمان ديد؛ كتابهايي كه در نقطه مقابل ميانمايگي، كممايگي و بيمايگي قرار دارند. كتابهايي كه وهم زدايندهاند، نه توهمزا. و البته ميدانم، گاه اين آثار مشروط به فاصله از كف اين سطح، دريچه خوانندگان است به سوي ادبيات جدي، ادبيات شريفي كه در قالب داستان بيش از يك قرن با مايه گرفتن از جان نويسندگانش برقرار مانده است. دريچهاي چنين بودن، اتفاقي فرخنده است؛ هر چند انكارشدني نيست كه كف همين آثار ميتوانند و لابد توانستهاند با تربيت سليقه مخاطبان به نازلپسندي، بيشمار افراد را براي هميشه از مطالعه و دريافت ادبيات بازدارند. كتابهاي موسوم به «عامهپسند» هستند و نيازي هم به ديگرنمايي ندارند. اما ادبيات چيز ديگري است.
همين مطلب در
روزنامه شرق
4/11/89
<< Home